یارب این نودولتان را بر خر خودشان نشان

ساخت وبلاگ

راستش به این نتیجه رسیدم!(همه رسیدند یا می رسند!).ک همه فقط به فکر منافع خود هستند!تحت هر شرایطی!

این روزها از تک تک بچه های دانشگاه متنفرم!از کسانی که تا کار دارند و جزوه می خواهند،من می شوم "عاطفه جان"! از کسانی ک انگار فقط ب گوش های تو احتیاج دارند،حرفشان را بزنند و بروند!حتی منتظر نشوند جواب خداحافظی-شان را بدهی!

کسانی ک جزوه ت را آش و لاش!تحویلت دهند و چیزی نتوانی بگوویی!

کسانی ک جزوه ت را ندهند اصلا!و زنگ ک می زنی جواب ندهند اصلا!


بعله!در این دوره ی زندگیم!تنها چیزهای ارزشمندم کتاب ها و جزوه های دانشگاهم هست!تنها دغدغه ام دانشگاه است و بس! حتی دیگر به فکر دووست صمیمی و ارتباط و این چیزها نیستم!اصلا برایم مهم نیست!اصلا همان بهتر ک کسی نیست!اصلا همه شان فدای یک تار مویم!

من نمی دانم کجا یک چیزی را بخاطر خودم خواستم؟(ک صد در صد این اتفاق برای من هم افتاده!)اما نه اینقدر ک الان حکم انتشارات دانشگاه را داشته باشم!

بعله!ازین موضوع ناراحتم!ازین ک کتابم یا جزوه ام را بدهم ناراحت نیستم!ازین ک وظیفه ای شده بر دووشم!ک هر ترم من بنویسم!بقیه کلاس ها را 6دانگ بپیچانند!و آخر هم یک اس ام اس:«سلام عاطفه جون.خوبی عزیز؟جزوه ی فلان را برایم بیاور.مرسی»

که حتی حالم بهم بخورد جواب این اس ام اس را بدهم و بگویم :«حالم خووب است!تو خووبی؟!»لعنتی ها..      حد اقل اس ام اس دوم را برای جزوه بگذار!حد اقل بگو اوون جزوه ی کوفتی را میاوری؟!نه اینکه بیاور!

بی خیال!

این روز ها بیشتر از هر چیز!هیچ چیزی برایم مهم نیست!و دانشگاه تنها گزینه است!و شاید به خودی خود ازش متنفر باشم!اما در این مقطع!تنها دارایی و تنها عشقم دانشگاست!با این ک ازش متنفرم!

دووست دارم بنشینم برای کنکور بخوانم و یک دانشگاه خوب قبول شوم!گور بابای این دو سالی ک رفتم و فقط رفتم!از هم ورودی هایم متنفرم!

از ورودی های قبل هم متنفرم!

من فقط از آن دو دختر درس خوانی ک همیشه پیش هم می نشینند خوشم می آید!البته زهره را هم دووست دارم!اما نمی دانم چرا ب من حسادت می کند!درصورتیکه از همه نظر از من بهتر است!نمی دانم!

دلم انسان فرهیخته می خواهد!با اینکه خودم هیچ بوویی از فرهیختگی نبرده ام!اما یکی را می خواهم ک تربیتم کند!ک بیاید و دستی ب فکر و مغز و دل و علمم بزند و یک تغییری در من بوجود بیاورد!از جلبک بوودن خسته ام!


راستی من در کمتر از یک ماه دیگر ترم 4 را تمام می کنم!و از مهر سال سومی می شوم!جالب است!واقعا دانشگاهم را دوست ندارم!

اصلا چرا باید راجع ب این چیزها بنویسم؟آرامگاه ابدی پدر همه ی شان!والاه!



....
ما را در سایت . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8www-blogfa9 بازدید : 54 تاريخ : شنبه 27 مرداد 1397 ساعت: 15:08